كانون فرهنگی محبین آل یاسین (ع) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
حاج آقای قرائتی تعریف کردند که: یه بار توی ستاد اقامه نماز گفته بودیم آقازادهها، دخترخانمها، شیرینترین نمازی که خواندید برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله ما ریشسفیدها را به تواضع و کرنش واداشت. داستان دخترک از این قرار بوده: در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم نماز نخواندم، گفت خوب باید بخوانی، حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت برویم به راننده بگوییم نگهدار، گفت راننده بخاطر یک بچه دختر نگه نمیدارد، گفت التماسش میکنیم، گفت نگه نمیدارد، گفت تو به او بگو، گفت گفتم نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، دختر گفت که آقاجان میشود امروز شما دخالت نکنی؟ امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم، گفت خوب هر غلطی میخواهی بکن. شاگرد شوفر نگاه کرد دید دختر وسط اتوبوس نشسته دارد وضو میگیرد، گفت دختر چه میکنی؟ گفت آقا من وضو میگیرم ولی سعی میکنم آب به اتوبوس نچکد، میخواهم روی صندلی نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک خورده نگاهش کرد و چیزی به او نگفت. به راننده گفت عباس آقا، راننده، ببین این دارد وضو میگیرد، راننده هم همینطور که جاده را میدید در آینه هم دختر را میدید، هی جاده را میدید، آینه را میدید، جاده را میدید، آینه را میدید، مهر دختر در دل راننده هم نشست، گفت دختر عزیزم میخواهی نماز بخوانی؟ من میایستم، ماشین را کشید کنار گفت نماز بخوان آقاجان، آفرین، چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی وایسا او برای یک سیخ کباب میایستد، برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست. دختر میگفت وقتی اتوبوس ایستاد من پیاده شدم و شروع کردم الله اکبر، یک مرتبه اتوبوسیها نگاه کردند او گفت من هم نخواندم، من هم نخواندم، او گفت ببین چه دختر باهمتی، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت حجت است، خواهند گفت این دختر اراده کرد ماشین ایستاد، میگفت یکی یکی آنهایی هم که نخوانده بودند ایستادند، گفت یک مرتبه دیدم پشت سرم یک مشت دارند نماز میخوانند. گفت شیرینترین نماز من این بود که دیدم لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد، منِ بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم. [ جمعه 25 فروردين 1391
] [ 14:54 ] [ کانون 1 ] شخص عارف کی کشد سیگار و زان فس فس کند یا که در بدو جوانی سرفه و خس خس کند حیف از این لبهایی چون گل کز جفای دود و دم می شود بدرنگ و بدبو آه از این ظلم و ستم گونه های مست و گلگون این لبان گل نگار عاقبت زرد و شل افتاده ز دود ای روزگار گرچه در اول ز یک نخ از رفیق و از فلان کم کمک یک بسته و در عاقبت دود کلان بارها گفتم مکش گر می کشی تنها مکش دود سیگار و کراک و شیشه را همراه بکش تا شوی زودی حلاص از رنج نادانی خود جان فدای باندی و سرگشته ای از جان خود در جوانی گر شوی معتاد به پیری چون کنی؟ یا خماری یا که نعشه کی تو فکر نون کنی زن زتو بیزار و فرزندت خجالت می کشد یا که او هم می شود بدبخت و خود هم می کشد روزگار خود سیه سازی به بدبختی کشی هرچه داری هرکه باشی عاقبت سختی کشی گرمی کانون خانه بگسلد از هم ز دود ای عزیزم ترک آن، واجب مگو پس دیر و زود زارع از روی نصیحت می زند حرف و کلام ای برادر بشنو و در ترک آن بنما قیام که این قیام از هر قیامی برتر و بالاتر است می توان گفتن جهادی چون جهاد اکبر است شعر از: میرزا غلامحسین زارع [ جمعه 25 فروردين 1391
] [ 12:26 ] [ کانون 1 ] رحمت خداغضب او با رحمتش مسابقه داد
و پیروزی با رحمت خدا بود. نوشته شده در سه شنبه هجدهم بهمن 1390ساعت 16:38 توسط علی لاری زاده [ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] اسرائیل به ایران حمله کرد.اسرائیل به تاسیسات هسته ایی ایران حمله کرد.
اعتقاد من این است که قلب نیروگاه هسته ای دانشمندان آن هستند و ما هنوز نگاهمان به آسمان است!!!! نوشته شده در سه شنبه هجدهم بهمن 1390ساعت 2:22 توسط علی لاری زاده [ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] به نام خدا و سلام عزیزان همراه خبری که دیروز شنیدید و شنیدیم. باز اخبار خوب اینبار از فرهنگ و هنر، می شنویم: هنر هفتم سینما جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی به اصغر فرهادی برای فیلم "جدایی نادر از سیمین" اهدا شد. نکات جالب توجه: 1- در بین دیگر نامزدهای این جایزه، یه کارگردان اسرائیلی هم بود!! این مزه این جایزه رو بیشتر می کنه. 2- فیلم جدایی نادر از سیمین نه سیاسی بود و نه بر ضد فرهنگ ایرانی ساخته شده بود و گویای فرهنگ بالا و صداقت و صمیمیت مردم ایران بود. =========================================================== فقط... ای کاش، جناب فرهادی عزیز همانطور که با افتخار از دوستی و صداقت مردم خوب ایران صحبت کردید، با افتخار از آرمان ها و ارزشهای فرهنگ والای اسلامی هم دفاع می کردید.... فقط ای کاش... [ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] سلام یه عکس و دیگر هیچ... [ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] مردی یهودی نزد حضرت علی (ع)آمده وگفت:عددی بمن بگو که بدون کسری نصف و ثلث و ربع و خمس و سدس و سبع و سبع وثمن و تسع وعشرداشته باشد. حضرت علی (ع) به او فرمود:اگر بگویم مسلمان می شوی؟گفت آری پس به او فرمود: اضرب ایام اسبوعک فی سنتک:روزهای هفته ات را در سال ضرب کن؛یعنی 7رادر 360 ضرب زن که حاصل آن مطلوب توست. چون یهودی صحیح یافت مسلمان شد. شیخ بهایی در خلاصه الحساب آورده: اگر عدد ماهها درروزها ضرب و حاصل آن راروزهای هفته ضرب شود عددی به دست می آید که بدون کسر بر تمام اعداد مذکور قابل قسمت است. ونیزاگرمخرج
اعدادی را که حرف عین درآنهاست که عبارتند از«ربع,سبع,تسع,عشر»یعنی
چهاروهفت ونه وده درهم ضرب شوند حاصل عددی است که بر تمام اعداد مذکور
تقسیم می شود. این مطلب رو دوست عزیزمون آقای محسن خراسانی برامون فرستادند.
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ]
سلام
سیزده به در حکایتی داره و دردسرهای تمام نشدنی +++++++++++++++++++++از زبان آقایون+++++++++++++++++++++++++ به یه بنده خدایی می گن بیا بریم سیزده بدر.. می گه نمی یام. هر چی اصرار می کنن قبول نمی کنه می گن آخه چرا نمی یای میگه ...داغ دلمو تازه نکنید. خانمها پنج صبح از خواب بی خوابت می کنن که بریم سیزده بدر و با کلی بدو بدو ساعت نه صبح حرکت می کنیم. کمربندی نرسیده می گن وایسا.. یادمون رفته زودپز بیاریم. اخ منو نگو می خوام منفجر بشم. بر می گردیم و زودپز رو بر می داریم. میریم دنبال جا ..هر چی می ریم میریم مگه جا پیدا می شه بلاخره با یه مکافات یه جایی پیدا می کنیم جا پهن می کنیم.. باد می یاد و هرچی گرد و خاک می زیزه روی پتو... سنگ می زاری سنگ می یاد می خوره توی سرت. حالا وقت غذا خوردن شده یه پلو می زارن جلوت که سرد سرده ..روغن هم نیوردن که روش بریزن ... خوب غذا رو کوفت کردیم و می خواهیم بخوابیم متکا که نیوردن خیلی لطف کنن خانمها یه چادر بهت می دن که اگه سرت بکشی پات بیرون می مونه و اگر پات بکشی سرت بیرون می مونه. امان از توپ و مگس ها که خلاصی ازش نیست. می خوای بری دست شویی آفتابه دستت می گیری و هی میری میری میری و همه عالم و آدم می دونن که تو می خوای بری دست شویی و از خجالت آب می شی و هرچی می ری جا پیدا نمی کنی بلاخره پیدا می کنی کارت که تموم میشه نگاه می کنی می بینی که آفتابه سوراخ بوده و آبش رفته. بر می گردی یه چای سرد بهت می دن که نوش جان کنی. بابا جان من نمی خوام برم سیزده بدر دست از سرم بردارید همین خونه می مونم و این همه مکافات و بدبختی نمی کشم..... +++++++++++++++++++++++از زبان خانمها+++++++++++++++++++++++++ صبح با هزاز بدبختی آقایونو از خواب بیدار میکنیم بعد با هزار بدبختی ساعت 10 حرکت میکنیم . از کنار جاهای قشنگ رد میشیم التماس میکنیم بابا اینجا خیلی خوبه میگن نه اینجا چیه ا ونجا چیه!!!!! بعد ما رو میبرن توی یه جایی که فقط خاک میبینی و خار!!!!نه کوهی نه درختی نه سبزه ای نه آدمیزاد!!!!! بعد ناهار میخوریم ساعت 13 میگن خب بلند شین بریم که تاریک شده!!!!!! نه ما میخوایم بگردیم!! نه چی چی رو بگردیم هوا تاریکه!!! ما نمیتونیم تو تاریکی رانندگی کنیم!!!بلند شین!!!این خاله بازیا چیه!!!امدین غذا خوردین بسه دیگه!!!!!!!!!! برگرفته از انجمن طنز و سرگرمی تبیان
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] سلام دوستان همراه این مطلب رو از وبلاگ یه هموطن خوندم. با ذکر منبع براتون میذارمش. جداولی که در پی می آید برگرفته از بنیاد کارآفرینی فروتن است که مروری اجمالی دارد به فرهنگ و رویه مصرفی مردم ایران زمین.
1. نان :
مردم ما پرمصرفترين مردم جهان در مصرف گندم و نان هستند و با سرانه 160 كيلوگرم بالاترين مصرف سرانه نان را در جهان دارا هستيم. لازم به توضيح است که ميزان توليد نان در ايران 25 ميليارد عدد است.
سرانه مصرف تخم مرغ در ايران 8 تا 9 كيلوگرم است كه اين رقم در كشورهاي پيشرفته 24 كيلوگرم است. 3. شير:
سرانه مصرف شير در ايران 91 كيلوگرم در سال است كه اين سرانه در اروپا 300 كيلوگرم برآورد ميشود. همچنين براساس آخرين آمار در مورد سبد غذايي ايرانيان، مصرف لبنيات به ازاي هر نفر روزانه 139 گرم است كه فقط 28 گرم از اين ميزان را شير تشكيل ميدهد. در حاليكه مصرف مطلوب لبنيات هر فرد بايد روزانه 225 تا 240 گرم باشد. 4. شكر:
سرانه مصرف شكر هر ايراني 30 كيلوگرم و 6 برابر ميانگين هر فرد در دنيا است.
در حاليكه مصرف سرانه سويا در اروپا و آمريكا 9 تا 11 كيلوگرم برآورد شده است.حجم مصرف اين فرآورده در ايران تنها به نيم كيلوگرم به ازاي هر نفر ميرسد.
ايرانيان سالانه بيش از 2 ميليارد و 900 ميليون تومان نوشابه استفاده ميكنند. بنابراين از نظر سرانه مصرف نوشابه گازدار در ايران، رتبه اول جهان را داريم. سرانه مصرف نوشابه در ايران 42 ليتر است. در حاليكه اين سرانه مصرف 4 برابر سرانه مصرف دنياست. 7. نمك:
ميزان استاندارد مصرف نمك بين 4 تا 5 گرم در روز است. در حاليكه ايرانيان بطور متوسط روزانه 8 تا 10 گرم نمك مصرف ميكنند.
ايران در توليد 15 محصول اصلي باغي دنيا مقام اول تا دهم را دارد و بيش از 4 درصد از ميوه و مركبات جهان را توليد ميكند. اما مصرف سبزي و ميوه در كشورمان كمتر از ميزان استاندارد جهاني است.(روزانه هر فرد بايد حداقل 400 گرم ميوه و سبزي مصرف كند اما سرانه مصرف در ايران 100 گرم است!)
طول عمر:طول عمر ايرانيان %20 كمتر از ميانگين جهاني است. مرگ و مير:حدود %40 از مرگهاي روزانه به دليل سوء تغذيه ميباشد.در كشور ما از مجموع 800 مرگ روزانه 300 مورد مستقيماً به تغذيه نامناسب مربوط است. وضعيت مصرف دارو:
آمار رسمي وزارت بهداشت ميگويد در 8 سال گذشته، متوسط تعداد داروهاي تجويز شده در هر نسخه، بيش از چهار قلم بوده است كه در حال حاضر متوسط كشوري آن به 6/3 قلم رسيده است. اين در حالي است كه ميانگين جهاني در اين زمينه كمتر از دو قلم در هر نسخه است. يعني در ايران بيش از سه برابر متوسط جهاني است.
میزان مصرف انرژی: 1. برق:
2. آب:
3. بنزين:
4. گاز:
به طور متوسط ايران حدود 4 برابر میانگین جهاني انواع انرژي را مصرف ميكند.
ساعات كار مفيد:
فضاي ورزشي:
مطالعه:
زمان مكالمه با تلفن و تلفن همراه:
منبع: وبلاگ "رویای دلنواز"
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] مظلومه ی بی حرم این روزها پائیز عمر مادرم بود باران این پائیز چشمان ترم بود از زخم تلخی ؛سینه اش می سوخت اما چادر نمازش سقف بالای سرم بود هستی ما غارت شد اما بین خانه شمع وجود مادری اش گوهرم بود زانو بغل كرده حسن یك كنج خانه درچاه های شهر آه رهبرم بود چیزی نمانده بعد مادر از وجودم این ذره مانده فقط خاكسترم بود فضه كنار بستر او بود اما زیر سرش بالش دراین شبها پرم بود هرشب بجای چشم،دستم خواب می رفت بر روی پیشانیش دست دیگرم بود آنقدر شستم جامه های خونی اش را تنها امیدم گفتن یك دخترم بود مأمور بودم كربلا باشم و گرنه با مادرم دیروز روز آخرم بود می سوختم می ریختم اشك از دودیده بر مادر مظلومه ای كه بی حرم بود
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ]
مرکز مشاوره مایکروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را اینگونه منتشر کرده است: مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟ مشتری : یک کامپیوتر سفید… * مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن. مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟ * مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : سلام…من نمی تونم پرینت کنم. مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و… مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی! * مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه… * مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم… مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟ مشتری : نه. * مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟ مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده. * مرکز : و الآن F8 رو بزنین. مشتری : کار نمی کنه. مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟ مشتری : من کلید F رو ۸ بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته… * مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه. مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟ مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم. مرکز : کیبوردتون رو بردارید و ۱۰ قدم به عقب برید. مشتری : باشه. مرکز : کیبورد با شما اومد؟ مشتری : بله مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟ مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه… اون یکی کار می کنه! * مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد ۷ هست. مشتری : اون ۷ هم با حروف بزرگه؟ * یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه… مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟ مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد. مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟ مشتری : پنج تا ستاره. * مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟ مشتری : Netscape مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست. مشتری : اوه، ببخشید… Internet Explorer * مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یکScreensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه! * مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟ مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از ۴ ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟ مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟ مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از ۴ ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟ * مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم. مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟ مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟!!!
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ]
[ پنج شنبه 24 فروردين 1391
] [ 15:15 ] [ کانون 1 ] |
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |